دوره ی پانسیون رفتن تموم شد.

خیلی از بچه ها دیروز خداحافظی کردن و وسایلاشونو جمع کردن و رفتن.

بچه های رشته ریاضی که پس‌فردا کنکور دارن هم دیگه حس درس خوندن نداشتن و بیشتریاشون رفته بودن،منم امروز وسایلام رو جمع کردم برگشتم خونه:( در غمگین ترین حالت ممکن به سر میبرم الان.

خداحافظی با تک تک کسایی که این دو سه ماه رو باهاشون گذروندم،آرزوی موفقیت کردن براشون،جدا کردن تک تک نوت هایی که روی میزم چسبونده بودم،جدا کردن برچسب اسمم،و یه نگاه آخر به اون سالنی که این مدت رو توش زندگی کردم.

حس ناراحت کننده ای بود،حس میکنم یه چیزی ته دلم خالیه :(

اخرین باری که توی دفترخاطراتم نوشتم اردیبهشت ماه بود،انقدری درگیر کنکور و درس شدم که وقت نشد تک تک روزایی که توی پانسیون گذروندم رو بنویسم برای کژال چند سالِ بعد:((

خلاصه بازگشت همه به سوی خانه است:( ولی الان جواب غریبی کردن من با اتاقم رو کی میده :(


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها